شبکه افق - 29 تیر 1402

"نفس" می‌گفت نرو، "عقل" می‌گفت برو (حسین ع؛ از "چگونه زیستن" تا "چگونه مردن")

نشست (کربلا، نقشه راه "حریت، عقلانیت، عزت، انسانیت") _ زیارت اربعین _ جوانان عراقی _ ۱۳۹۸

سلام علیکم و رحمه‌الله. بسم‌الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلام و السلام علی نبیّنا نبیّ الرحمه، اباالقاسم محمد و آله آل‌الله. باعث خوشبختی بنده است که در مقدس‌ترین مکان و در مقدس‌ترین زمان خدمت دوستان رسیدیم. عراق برای همه شیعیان اهل بیت(ع) سرزمین مقدس است. از نجف و کربلا و کوفه، تا سامرا و کاظمین، عراق برای ده‌ها میلیون شیعه در تمام جهان در طول این هزار و اندی سال، قبله آمال و مرکز آفتاب بوده و هست. در تمام سرزمین‌هایی که پیروان اهل بیت(ع) هستند از جمله ایران، یکی از آرزوهای هرکسی از ابتدا زیارت عراق است و بسیاری ازدواج‌ها که در آن‌جا صورت می‌گیرد جزو مهریه و جزو تعهدات خانواده این است که آن‌ها را به سفر عتبات مقدسه در عراق بیاورند. و اتفاقات بزرگ تاریخ‌ساز در عراق شما در طول قرن‌ها و هزاره‌ها اتفاق افتاده است. اولین حرکت الهی توحیدی از حضرت ابراهیم(ع) در بین‌النهرین و عراق آغاز شد و آخرین نهضت بزرگ اصلاح‌گر تاریخ بشر که قیام مهدی(عج) از آن‌جا است ایشان هم متولد عراق است و بنابراین تاریخ توحید با تاریخ عراق با هم گره خورده است. بنابراین طبیعی است که توجه دشمنان عراق به موقعیت استراتژیک و جغرافیایی و ژئوپلتیک، نظامی و نفت عراق است. این علت توجه دشمنان اسلام به عراق است. و علت توجه دوستان اسلام و عراق به عراق، این ارزش و ریشه‌های تاریخی توحیدی و اهمیت معنوی عراق است. برای ایران هم علاوه بر این سوابق اهل بیت(ع) در عراق که این‌جا سرزمین اهل بیت(ع) است نهضت‌ها و انقلاب‌های بزرگ ایران از زمان جنبش تنباکو و بعد قیام مشروطه تا انقلاب اسلامی که امام خمینی(ره) بپا کرد همه این قیام‌ها در ایران که علیه انگلیس‌ها، روس‌ها و آمریکایی‌ها بوده و هست، رهبران آن مرجعیت و علمای ایران در عراق بوده، یعنی در حوزه‌های عراق بوده‌اند یعنی از میرزای شیرازی تا امام خمینی(ره) این‌ها از حوزه عراق انقلاب ایران را رهبری کردند و به پیروزی رساندند و شما جوانان عزیز عراقی، نسل جدید که نه دوره صدام و بعثی‌ها را دیدید و نه دوران جنگ را دیدید و نه قبل از آن، دوران حاکمیت انگلیسی‌ها بر این‌جا را، اهمیت و ارزش وضعیت فعلی را شاید خیلی ندانید چون آن دوران خیلی تلاش‌ها و فداکاری‌ها شده که از 100- 150 سال پیش علیه انگلیسی‌ها، علیه غربی‌ها، علیه شرقی‌ها، علیه کودتاچی‌ها و دیکتاتورها تا وضعیت امروز رسیده است. شما این مسیری که طی شده شاید چون نبودید ممکن است خیلی اهمیت آن را ندانید. لذا باید به دقت تاریخ را بخوانید تا اهمیت آنچه را که الآن دارید را بدانید. چنانچه که نسل جدید ایران، بچه‌های نسل بعد از ما هم، چون وضعیت زمان شاه و حکومت آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و اسرائیلی‌ها بر ایران را ندیده‌اند آن وضعیت و آن شکنجه‌ها و آن گرفتاری‌ها را ندیدند آن‌ها هم ممکن است قدر وضعیت فعلی را در ایران ندانند. شما امروز باید اهمیت و قداست عراق اهل بیت(ع) را بشناسید. عراق اولین سرزمین عربی است که توانسته اشغالگران غربی و شرقی را – البته نه کاملاً، انشاءالله کامل آن هم خواهد شد – از سرزمین‌تان بیرون کنید. کشورهای عربی تحت سلطه هستند. این آمریکایی‌ها غربی‌ها هر کشوری را که اشغال کردند دیگر بیرون نرفتند یعنی الآن بعد از 70- 80 سال هنوز از ژاپن و آلمان و ایتالیا بیرون نرفتند هنوز تحت اشغال هستند. این‌ها می‌خواستند بر عراق یک ژنرال آمریکای، برمر و امثال او را بگذارند و این‌جا یکی از ایالات‌ آمریکا بشود! خب جوانان عراق نگذاشتند و شما اولین سرزمین عربی هستید که از تحت اشغال و سلطه، تا حدود زیادی خودتان را رها کردید و یک پیروزی بزرگی است. و شاید عراق اولین کشورهای عربی است که انتخابات آزاد توانست برقرار کند. کشورهای عربی معمولاً گرفتار دیکتاتورها هستند، دیکتاتورهای بی‌دین و دست‌نشانده.

فتنه داعش از عراق شروع شد و سر این مار و اژدها در عراق متلاشی شد. اگر جوانان مبارز و مجاهد عراق و این شهدایی که در این نمایشگاه تصاویر مبارک‌شان را دیدیم از بین آن‌ها آمدیم، اگر این‌ها نبودند که پشت صحنه رهبران داعش، سرویس‌های جاسوسی غرب و رژیم‌های فاسد نفتی منطقه بودند این‌ها کل منطقه را گرفته بودند یعنی این‌ها فقط عراق و سوریه نبود این‌ها اگر این‌جا مستقر می‌شدند کل منطقه را می‌گرفتند و یک اسرائیل دومی درست می‌شد این فتنه درست را مجاهدان عراق درهم کوبیدند و داعش در عراق اگر شکست نمی‌خورد در سوریه هم شکست نمی‌خورد! بنابراین عراق از یک وضعیت بسیار بد و خطرناک وارد یک وضعیت فوق‌العاده حساس و مهم شده است و آخرین معجزه عراق که داریم می‌بینیم همین راهپیمایی عظیم زیارت اربعین است که می‌دانید این بزرگترین راهپیمایی در طول تاریخ بشر است. یعنی در تمام جهان، شرق و غرب، قدیم و جدید، تا به حال یک چنین راهپیمایی که 10- 20 میلیون انسان از 80 کشور جهان، ده‌ها و صدها کیلومتر راه بیفتند آن هم با این وضعیت، در تمام دنیا و در همه تاریخ هیچ جا ثبت نشده است. این هم آخرین معجزه عراق، معجزه حسین‌بن‌علی است که بزرگترین راهپیمایی تاریخ بشر اتفاق می‌افتد آن هم با این همه حالات عاشقانه و معنوی و برادرانه. این خصلت ملت شریف عراق، شیعیان عراق، حتی اهل سنت عراق، که این موکب‌ها این پذیرایی‌های عاشقانه و دوستانه و برادرانه، این‌ها هم در هیچ جای دنیا نمونه‌ای ندارد یعنی ما در این راهپیمایی عظیم اربعین، غیر از اکثریت شیعه، ما مسلمین اهل سنت را داریم می‌بینیم، حتی غیر مسلم، مسیحی دیدیم، زرتشتی دیدیم، در این راهپیمایی‌ها ما سوسیالیست و کمونیست دیدیم! بودایی دیدیم! از پارلمان اروپا چند نفر آمدند. حتی بعضی از کسانی که از تئورسین‌های جریان‌های لیبرالیست در غرب بودند آمدند از نزدیک ببینند چون همه می‌گویند یک چنین صحنه‌ای در هیچ نقطه‌ای از عالم نظیر ندارد. آن‌ها می‌گویند هم به لحاظ ایدئولوژیک و مذهبی این چه ظرفیت عظیم و چه انرژی عظیمی است که در شیعه و در حسین و در عاشورا و کربلا هست و می گویند مردم عراق، این مردمی که این‌طور از زوّار امام حسین(ع) استقبال می‌کنند برخلاف همه سنت‌های دنیاست، همه جای دنیا مسابقه سر خوردن است که چه کسی بیشتر می‌خورد؟ این‌جا مسابقه بر سر خوراندن است نه بر سر خوردن. همه جای دنیا مسابقه سر این است که چه کسی بیشتر سواری می‌گیرد، این‌جا مسابقه می‌گذارند چه کسی بیشتر سواری می‌دهد و کمک می‌کنمد؟ یعنی عکس منطق حاکم بر همه دنیا در این منطق اربعین و مردم شریف عراق را دنیا شاهد است. خیلی‌ها دارند از نقاط مختلف جهان می‌آیند و این صحنه‌ها را می‌بینند که به زور جلوی طرف را می‌گیرند می‌گویند بایست من باید تو را ماساژ بدهم. باید مهمان من باشی و نمی‌گذارم جای دیگری بروی. این‌ها عکس منطق همه جای دنیاست! بنابراین عراق، امروز از جهانی دارد مرکز عالم می‌شود. این نام حسین(ع) مقدمه شنیدن نام مهدی(عج) است و جالب است همانطور که مسجد کوفه و مسجد سهله مرکز حکومت علی بود و محل شهادت شهدای کربلا، همین مسجد کوفه و مسجد سهله جایی بود که حضرت ابراهیم(ع) از این‌جا به نبرد با استکبار رژیم عمالقه رفت. و وقتی طبق روایات مهدی(عج) ظهور کند بعد از مکه به این‌جا در کوفه (عراق) می‌آید و همین محل مسجد کوفه و مسجد سهله خانه مهدی(عج) اولین مرکز حکومت جهانی مهدی(عج) می‌شود و بعد ارتش مجاهدان اسلام به فرماندهی مهدی(عج) از عراق به دو گروه تقسیم می‌شوند که یک ارتش به سمت شرق و یکی به سمت غرب می‌رود و کل رژیم‌های استکباری و امپریالیستی جهان را پایین می‌کشند. بنابراین سرنوشت دنیا با سرنوشت عراق گره خورده است. باید انشاءالله به کمک نسل شما عراق رهبر جهان عرب بشود. و عراق انشاءالله در دهه‌های آینده به لحاظ علمی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، به یک قدرت بزرگ جهانی انشاءالله تبدیل شود.

و اما حسین‌بن‌علی(ع)، چون در مسیر پیاده‌روی اربعین هستیم و میلیون‌ها جمعیت پیاده و با وسیله دارند به سمت حسین(ع) می‌روند من چند نکته از سیدالشهداء(ع) عرض کنم که در جهت تمدن‌سازی جدید اسلامی باید مورد توجه ما و شما در ایران و عراق و همه سرزمین‌های اسلامی باشد. ما از حسین، از جهاد و شهادت شنیدیم که درس بزرگ حسین است که تعدادمان را نشماریم! 70 در برابر 30 هزار، ما نمی‌شماریم که ما چند نفریم شما چند نفر؟ ولی در کنار درس جهاد و شهادت، درس‌های بزرگ دیگری هم باید از حسین(ع) در جهت جامعه‌سازی و دولت‌سازی و تمدن‌سازی آموخت. 1) درس اول؛ سیدشهداء قبل از این که مسئله کربلا و شهادت مطرح شود درس شهادت، قبل از آن درس زندگی، سبک زندگی دینی را دادند. در یک روایتی از اباعبدالله(ع) نقل می‌شود – این روایت به یک تعبیر دیگری از امیرالمؤمنین(ع) هم نقل شده – سیدالشهداء(ع) می‌فرمایند که ما دست‌کم سه نوع و سه سبک دینداری داریم: 1) دینداری تاجرانه. 2) دینداری برده‌وار و 3) دینداری آزادگان. به عبارت دیگر: «عبادت العبید، عبادت التجّار و عبادت الاحرار» این سه سبک عبادت و سه سبک زندگی دینی است که همه‌اش دینی است و ثواب دارد اما قابل مقایسه با هم نیست. می‌فرمایند یک عده‌ای دین دارند ولی دین‌شان از سر ترس است. یک عده‌ای از سر طمع دین دارند. عیبی ندارد اگر کسی از ترس عذاب و جهنم مذهبی است یا به عشق و طمع بهشت مذهبی است این‌ها هم ثواب و پاداش می‌برند اما آن دینی که دین توحیدی خالص است دین احرار و آزادگان است یعنی حتی اگر بهشت و جهنم، و ترس و طمع هم نباشد در مسیر حق باشیم. حسین(ع) می‌گوید دین‌داران سه دسته هستند یک عده برده‌های دینداران متدین با روحیات بردگی و یک عده هم با روحیات تاجرانه، حتی به دین هم از سر تجارت نگاه می‌کنند. ولی حسین‌بن‌علی(ع) می‌گوید من به شما می‌آموزانم که چگونه آزاده باشید و دین هم از نوع دین آزادگان و از سر آزادگی و آزادی باشد. حتی اگر بهشت و جهنم نبود من همین آدمی بودم که الآن هستم. این یک درس. که حسین(ع) می‌گوید دینداری از سر ذلّت یا برای تجارت نباشد بلکه دین‌داری احرار و آزادگان باشد. 2) درس دوم؛ درس تدبیر و درس عقلانیت دینی است. در درس اول سیدالشهداء(ع) آموزش می‌دهند که اغلب متدینین برای خودشان خدا را می‌پرستند ولی آزادگان و احرار برای خدا، خدا را می‌پرستند. درس دوم سیدالشهداء(ع) برای ساختن جامعه دینی. می‌فرمایند که دین‌تان را به اشخاص گره نزنید. یعنی هیچ شخصی برای شما نباید موضوعیت و اصالت داشته باشد. اشخاص حداکثر طریقیت دارند. یعنی آن کسی که معیار است و اصالت دارد این است که باید دین را درست بفهمیم، درست انتخاب کنیم، درست تصمیم بگیری. اگر چشم‌تان را ببندید و دنبال حزب و جریانی حرکت کنید فردا او ممکن است فاسد بشود و منحرف بشود و شما بخاطر او، دینت را کنار بگذاری.

سیدالشهدا(ع) می‌فرمایند جدّ ما رسول‌الله فرمودند که هرکس با تفکّر دینش را درست بچیند و با آگاهی و استدلال بالا بیاید مطالعه کند و بفهمد به چه چیزی معتقد است و چرا؟ و فرمودند هر کس در آلاء الهی درست تأمّل کند و با فکر به سمت خدا بیاید و در قرآن و کتاب خدا تدبّر کند نه این که فقط طوطی‌وار بخواند و تدبّر نکند، از صوت و لفظ عبور کند و به عمق و معانی کتاب خدا برسد و اگر سنّت مرا یعنی سنت رسول‌الله را درست بفهمد نه این که فقط ادایش را دربیاورد و ظواهرش را رعایت کنیم فرمودند اگر این‌طوری سراغ دین بیایید هرگز دین‌تان را از دست نخواهید داد و متزلزل نخواهید شد کوه‌ها متلاشی می‌شوند و ایمان شما محکم می‌ماند و فرمودند اما اگر ایمان‌تان را به زید وعمر گره بزنید و بدون سؤال و بدون دقت و بدون استدلال چشمانت را ببندی و راه بیفتی، خب اگر فردا دین‌تان را از این افراد بدون تفکر و تأمل گرفتید و بدون سؤال و فکر دنبال آن‌ها راه افتادید خب این آدم‌ها یک وقت چپ می‌روند و یک وقت راست می‌روند و یک وقت ممکن است خطا کنند و بعداً ایمان‌شان را از دست بدهند فرمود دین‌تان را از دهان آدم‌ها به زبان و دهان آدم‌ها گره نزنید! آن وقت دنبال این‌ها راه می‌افتید آن وقت گیج می‌شوید، چپ و راست می‌زنید، یمین و شمال می‌روید و بعد هم دین‌تان در خطر است. بخار می‌شود و می‌رود. در یک لحظه‌هایی تصمیم‌های سخت و مهم باید بگیری دیگر نمی‌توانید تصمیم بگیرید چون وقتی آدم می‌خواهد بین خدا و دنیا، بین حق و باطل انتخاب کند گاهی سخت است همیشه آسان نیست. گاهی تشخیص آن سخت است و هم عمل به آن خیلی سخت است. آن وقت آن‌جا اگر دین‌تان را از افواه رجال گرفته باشید کنار می‌گذارید اما اگر برای دین‌تان مبنا و استدلال داشته باشید همه هم کنار بروند و همه هم حسین(ع) را کنار بگذارند و شما 70 نفر باشید محکم می‌ایستید. حالا خود روایت را عرض کنم. «وَ قَالَ الحسین ‌بن ‌علی(ع) من جدّه رسول‌الله(ص): مَنْ اَخَذَ دینَهُ عَنِ التَّفَکُّرِ فى آلاءِ اللهِ تَعالى وَ عَنِ التَّدَبُّرِ لِکِتابِهِ وَالتَّفَهُّمِ لِسُنَّتى، زالَتِ الرَّواسى وَلَمْ یَزَلْ، وَمَنْ اَخَذَ دینَهُ عَنْ اَفْواهِ الرَّجالِ وَ قَلَّدَهُمْ فیهِ ذَهَبَ بِهِ الرِّجالُ مِنْ یَمینٍ اِلى شِمالٍ کانَ من دین‌الله عَلی اعظم زوال»؛ - دیگر ترجمه نمی‌خواهد - این خط حسین است. بنابراین اگر کسی گفت اساس دین با تعقّل و عقلانیت کاری ندارد. این اطاعت کورکورانه است. جواب می‌دهید که دین حسین این‌طور نیست. ممکن است دین بعضی‌ها این‌طوری باشد اما دین حسینی مبنایش عقلانیت و تفهّم و تفقّه و درک است. برای همه چیز استدلال دارد. اگر گفتند مذهبی‌ها با عقل کاری ندارند فقط اطاعت مطلق می‌کنند! جواب می‌دهید مذهب انسان اطاعت مطلق است اما نه از هرکسی بلکه از خداوند متعال. آن هم بدون مبنا، بلکه با عقلانیت و با استدلال. این فرق این مذهب با بقیه مذاهب است. و اگر کسانی گفتند مذهبی‌ها نمی‌توانند آزاده باشند یا مذهبی هستی یا آزاده. جواب این است که مذهبی که ما به آن معتقد هستیم مذهب حسین مذهب آزادگان است نه مذهب وابستگان. اهمیت اندیشه و تعقّل در منطق اباعبدالله و منطق اسلام این‌قدر است که اغلب مشکلاتی که ما در زندگی و در مسائل دینی و دنیوی و اخروی داریم بخاطر عدم استفاده از عقل است. فکر نمی‌کنیم، بدون اندیشه تصمیم می‌گیریم و عمل می‌کنیم بعد مشکلاتی برای ما پیش می‌آید می‌پرسیم که چرا این‌طوری شد؟ سیدالشهداء(ع) می‌گویند قبل از عمل بیندیش تا این‌طوری نشود نه این که بعد از عمل بیندیشید که چرا این‌طوری شد؟ اندیشه قبل از عمل و قبل از تصمیم است. سیدالشهداء(ع) می‌فرمایند بدون تأمل و برنامه هیچ حرکتی را شروع نکنید. امیرالمؤمنین(ع) فرمود بدون تفکر هیچ حرکتی را نباید انجام بدهید. «ما مِنْ حَرَکَةٍ الا وَانْتَ مُحْتاجُ فیها الى‌ التفکّر ]مَعْرِفَةٍ[»؛ هیچ کاری را بدون فکر نباید انجام بدهید. این منطق عقلانیت دینی می‌شود که با این منطق می‌شود دوباره تمدن‌سازی کرد. 3) درس سوم از اباعبدالله؛ کسانی ممکن است بگویند مبارزه کردن، انقلاب کردن، نفی کردن، اعتراض کردن، این‌ها فتنه است بنابراین حتی اگر معاویه و یزید حاکم هستند، حتی اگر صدام و شاه در ایران و عراق حاکم هستند و آل سعود در آنجاست، اسرائیل در قدس است، شما به این‌ها چه کار دارید بروید زیارت‌تان را بکنید و برگردید. چرا فتنه راه می‌اندازید؟ یعنی به انقلاب و قیام الهی فتنه می‌گویند. این تعبیری بود که معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع) به امام حسین(ع) نامه‌ای نوشت و گفت شما دوتا برادر مدام فتنه می‌کنید و می‌خواهید درگیری ایجاد کنید. سیدالشهداء(ع) جواب ندادند که نه، ما نمی‌خواهیم مبارزه کنیم ما کاری با شما نداریم بلکه جواب دادند من فتنه‌ای بزرگتر از تو و حاکمیت تو بر مسلمین نمی‌بینم. مرکز فتنه شما هستید ما می‌خواهیم فتنه را سرکوب کنیم! امام حسین(ع) وسط نبرد عاشورا در سخت‌ترین شرایط، باز استدلال می‌کنند و منطقی حرف می‌زنند خطاب به لشکر شام و کوفه می‌گویند که سخنان من را گوش کنید بعد هر کاری می‌خواهید بکنید! من از این‌جا جایی نمی‌روم، من که محاصره هستم. می‌خواهید من را بکشید بکشید، ولی سخنان من را گوش کنید، بیندیشید و بعد هر کاری می‌خواهید بکنید! و الا اگر بدون اندیشه تصمیم بگیرید بعدها یک دفعه در تمام تاریخ همه دنیا شما را زیر رگبار لعنت خواهند گرفت. من می‌خواهم تا ابد شما را لعنت نکنند. من با شهادت به سعادت می‌رسم. شما با کشتن من بدبخت می‌شوید. من بدبخت نمی‌شوم، خوشبخت می‌شوم. شما بدبخت می‌شوید من دارم با شما صحبت می‌کنم. سخنان من را بشنوید، بیندیشید و بعد من را بکشید. و قبل از این عاشورا و کربلا، معاویه به سیدالشهداء(ع) جواب می‌دهند که من برای این امّت فتنه‌ای و آشوبی و مصیبتی بزرگتر از حاکمیت تو که حاکمیت ظلم و دیکتاتوری و گناه است نمی‌شناسم و برای خودم و دینم و برای امّت پیامبر، هیچ چیزی بالاتر و واجب‌تر از جهاد علیه تو نمی‌شناسم. وظیفه من نبرد با توست. تو به من می‌گویی فتنه نکن؟ من دارم با فتنه مبارزه می‌کنم. نامه امام حسین(ع) به معاویه: «وإنّی لا أعلَمُ فِتنَهً أعظَمَ عَلی هذِهِ الاُمَّهِ مِن وِلایَتِکَ عَلَیها، ولا أعلَمُ نَظَرا لِنَفسی ولِدینی ولِاُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وعَلَینا أفضَلَ مِن أن اُجاهِدَک...» بالاترین نبرد جهاد با توست. «فَإِن فَعَلتُ فَإِنَّهُ قُربَهٌ إلَی اللّهِ وإن تَرَکتُهُ فَإِنّی أستَغفِرُ اللّهَ لِدینی؛ وأسأَلُهُ تَوفیقَهُ لِاءِرشادِ أمری»؛ یعنی اگر با تو نجنگم گناه بزرگ سکوت در برابر شماست. باید از ذنب خود استغفار کنم. وظیفه شرعی ما مبارزه با تو و امثال توست. بعد هم می‌گوید از خدا می‌خواهم که به من کمک کند و من را در این پروژه مبارزه و نبرد با تو توفیق دهد. این خط حسین است.

بنابراین شما دقت کنید هیچ وقت به دشمن نگفتند که بله ما شما را تأیید می‌کنیم! شما خوب هستید فعلاً باشید تا بعداً ببینیم چه می‌شود! صریح می‌گویند تو دشمن خدا هستی و من اگر با تو مبارزه نکنم گناه کردم و باید استغفار کنم. من با تو مبارزه می‌کنم. از حرف‌شان کوتاه نمی‌آیند ولی کاملاً عقلانیت را رعایت می‌کنند. چون بعضی‌ها از این مداح‌ها در ایران – در عراق هم هست – می‌گویند در کربلا عشق بود عقل نبود! خیر؛ در کربلا عشق و عقل با هم بود. امام حسین(ع) در کربلا برای تک تک حرکات‌شان استدلال عقلی دارند و در عین حال، در اوج عشق و توحید و اخلاص بود. این که بعضی‌ها می‌گویند در کربلا عقل می‌گفت نرو عشق می‌گفت برو، اشتباه می‌کنند. آنکه می‌گفت نرو، عقل نبود نفس بود. نفسانیت بود نه عقلانیت. این‌ها اسم نفسانیت را عقلانیت می‌گذارند. یعنی کار حسین، مبارزه با ظلم عقلانی نیست؟ مبارزه با کفر عقل نیست؟ چنان که الآن تفکر سرمایه‌داری لیبرال وقتی می‌گوید عقلانیت در تفکر غربی، همین عقلانیت را می‌گویند، این‌ها مثلاً می‌گویند که انفاق و ایثار و فداکاری خلاف عقلانیت است. می‌گویند همین کاری که مردم شما این‌جا می‌آیند از نان و غذا و امکانات خودشان به دیگران می‌دهند و به دیگران خدمت می‌کنند این خلاف عقلانیت است. آن عقلانیت نیست آن نفسانیت است، آن خودخواهی و آن استکبار است. قرآن می‌فرماید کفّار به مؤمنینی که اهل انفاق هستند می‌گویند شما عقل ندارید. امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه در یکی از خطبه‌هایشان می‌فرماید این مردم معمولی که در دنبال نفسانیت‌شان هستند به مجاهدین و مؤمنین می‌گویند «إنهم قد خولطوا» یعنی این‌ها خُل شدند و دیوانه شدند! بعد حضرت امیر(ع) می‌فرماید که نه والله، این‌ها دیوانه نیستند این‌ها حقیقتی را دیدند که شما ندیدید. این منطق مادی است که اگر کسی فداکاری می‌کند می‌گویند این مشکل عقلی دارد و این احمق است! و اگر کسی دیگران را استثمار و غارت کند، استیثار کند و سهم خودش را برای دیگران بردارد می‌گویند این عاقل است. ولی اگر کسی ایثار کند و فداری کند می‌گویند این احمق است! طبق منطق مادی این‌طوری است چون در منطق مادی تا نوک بینی‌اش چشمش بیشتر نمی‌بیند. یعنی همین عالم ماده را می‌بیند. اما مؤمن تا ابد و ابدیت را دارد می‌بیند آن وقت معلوم می‌شود چه کسی عاقل است چه کسی دیوانه است. 4) درس چهارم؛ سیدالشهداء(ع) می‌فرمایند فاصله‌های طبقاتی و شکاف طبقاتی بین غنی و فقیر را بشکنید. نگذارید مردم به سرمایه داران و فقرا تقسیم شوند. نگذارید به فقیران و مستضعفان بخاطر فقرشان توهین شود. و لذا سیدالشهداء(ع) مثل همه اهل بیت(ع) در مکتب پیامبر و قرآن تعلیم دیده بودند این‌ها همیشه غیر از این که خودشان ساده زندگی می‌کردند و زاهد بودند با این که پول داشتند ولی مثل فقرا زندگی می‌کردند و این پول را به دیگران می‌دادند سنت‌های اشرافی و ثروتمندان و اخلاق سرمایه‌داری را می‌شکستند. نقل شده بارها سیدالشهداء(ع) می‌رفتند می‌دیدند بردگان روی خاک نشستند و کسی به آن‌ها محل نمی‌گذارند سیدالشهداء(ع) می‌آمدند کنار آن‌ها روی خاک می‌نشستند و همان نان خشکی که آن‌ها داشتند با آن‌ها می‌خوردند. یعنی ابتدا با کرامت انسان از منظر توحید می‌اندیشید که همه، این‌ها را تحقیر می‌کردند ولی سیدالشهداء که پیش همه محترم بود فرزند پیامبر بود کنار فقرا و گداها و برده‌ها می‌نشست و با آن‌ها هرچه داشتند دعوت می‌کردند روی خاک می‌نشست. ولی بعد به این اکتفا نمی‌کرد. کرامت انسانی که حرمت به آن‌ها می‌گذاشت حالا قدم دوم باید شکم آن‌ها سیر بشود نباید گرسنه بمانند. بعد سیدالشهداء(ع) آن‌ها را دعوت می‌کرد می‌گفت من مهمان شما شدم حالا نوبت شماست. این‌ها را به خانه‌اش دعوت می‌کرد غذا، لباس، پول به مقدار زیاد به این‌ها می‌داد نه جلوی دیگران که تحقیر بشوند، این حسین است. این اخلاق حسینی است. این می‌شود حکومت دینی و جامعه دینی.

یکی از آن روایات این است که «أنّه مرّ بمساکین و هم یأکلون کسرا لهم علی کساء فسلّم علیهم فدعوه إلی طعامهم فجلس معهم. ثمّ قال: قوموا الی منزلی فأطعمهم و کساهم و أمر لهم بدراهم. و فِی حدیث الاخری مر الحسین بمساکین یأکلون فی الصُّفَّةِ. فَقالوا: الغَداءَ، فَنَزَلَ و قالَ: إنَّ اللّهَ لا یحِبُّ المُتَکبِّرینَ، فَتَغَدّی مَعَهُم ثُمَّ قالَ لَهُم: قَد أجَبتُکم فَأَجیبونی. قالوا: نَعَم. فَمَضی بِهِم إلی مَنزِلِهِ، فَقالَ لِلرَّبابِ: أخرِجی ما کنتِ تَدَّخِرینَ.» به خانمش می‌گوید هرچه که در خانه داری بردار بیاور. دیگر در خانه نباید هیچ چیز باشد هرچه داریم پول، غذا و لباس، همه را باید به این‌ها بدهیم. این رفتار حسینی است؛ و این که اجازه نمی‌داد حتی کسی که احتیاج دارد دستش را پایین بگیرد سرش را کج کند و خواهش کند. سیدالشهداء(ع) نمی‌گذاشت کسی این‌طوری از او خواهش کند. می‌گفت خلاف کرامت توست. کسی آمده از سیدالشهداء(ع) شروع به خواهش می‌کند که آقا وضع من فلان است به من این و آن را بدهید. سیدالشهداء(ع) فرمودند سکوت کن. چون وقتی خواهش می‌کنی تحقیر می‌شوی برو بنویس و نوشته‌ات را بده من بخوانم. فرمودند در چشمان کسی که وقتی تحقیر می‌شود و می‌خواهد از شما خواهش کند نگذارید از شما خواهش کند مشکل او را بدون خواهش حل کنید. آن شخص رفت یک نامه‌ای نوشت که من 500 دینار بدهکار هستم و طلبکار من می‌خواهد من را با شورته و پلیس بازداشت کند بگیرد و من به هرجا رجوع کردم نتوانستم بدهی‌ام را بدهم و پیش شما آمدم. سیدالشهدا(ع) به خانه‌شان رفتند و به جای 500 دینار، 1000 دینار آوردند و گفتند این 500تا را برو بدهی‌ات را بده و با 500 دینار مابقی برو مشکلات زندگی‌ات را حل کن. چون این‌طور وقت‌ها آدم‌ها خیلی هنر کنند می‌گویند برو بدهی‌ات را بده. بعد فکر نمی‌کنند که این بدهی‌اش را بده چطوری غذای زن و بچه‌اش و اجاره خانه‌اش را بدهد؟ سیدالشهداء(ع) این چیزی را که آن فرد نگفت حساب کرد و گفت این 500تا برای بدهی‌ات و 500تای دیگر را هم برو یک کاری راه بینداز که زندگی خانواده‌ات بگذرد. بعد می‌فرمایند که شکم تو مهم است که گرسنه می‌شوی اما شرفت از شکمت مهم‌تر است. بخاطر شکم نگذار شرف و آبرویت برود. نگذار تحقیر بشوی. و جز به سه نفر، سه گروه مراجعه نکن و پیش هرکسی نرو. 1) یا پیش کسی برو که دین دارد خدا و آخرت را قبول دارد برای حفظ دین خودش بدون توهین و تحقیر به تو کمک کند. 2) یا پیش کسی برو که اگر دین ندارد اما شرف دارد جوانمرد است و حتی اگر خیلی متدیهن به خدا و آخرت نیست اما جوانمردی دارد، شرف دارد، اهل مروّت است. آن هم بخاطر حفظ آبرو و شرف خودش به تو کمک می‌کند. 3) اگر کسی نه دین دارد نه غیرت شخصیتی و روح بزرگ دارد اما در خانواده‌های درستی تربیت شدند و ادب دارند و به خودشان اجازه نمی‌دهند که به کسی توهین کنند یا کسی به آن‌ها مراجه کند ولی مشکل آن‌ها را حل نکنند. سیدالشهداء(ع) فرمودند جز این دو تیپ آدم به هیچ کس دیگر رو نکنید ارزش این که تحقیر بشوید ندارد. فرمودند: «لا تَرْفَعْ حاجَتَکَ إلاّ إلى أحدِ ثَلاثةٍ: إلى ذِی دِینٍ، أو مُروّةٍ، أو حَسَبٍ؛ فأمّا ذو الدِّینِ فیَصُونُ دِینَهُ، و أمّا ذو المُروّةِ فإنّهُ یَسْتَحیی لِمُرُوَّتهِ، و أمّا ذو الحَسَبِ فیَعْلَمُ أنّکَ لَم تُکْرِمْ وَجهَکَ أنْ تَبْذِلَهُ لَهُ فی حاجَتِکَ، فهُو یَصونُ وَجهَکَ أنْ یَرُدَّکَ بغَیرِ قَضاءِ حاجَتِکَ.» این خیلی درس مهمی است. یعنی شما دقت کنید سیدالشهداء(ع) این محور عاشورا دفاع از کرامت انسان است. توحید از کرامت انسان جدا نیست. هرجا توحید هست کرامت انسان است هرجا توحید است بدون کرامت انسان نمی‌شود. خدا و خلق. عبادت و عدالت. این‌ها را نباید از هم تفکیک کنیم نه عدالت غیر دینی عدالت واقعی است نه دین بدون عدالت و بدون رحمت دین واقعی است. این کسانی که به اسم اومانیزم و انسان‌گرایی و انسان‌محوری و انسان‌پرستی انسانیت را از دیانت و دین جدا می‌کنند و خداپرستی را حذف می‌کنند و می‌گویند یا خدا یا انسان! اما منطق اهل بیت(ع) و سیدالشهداء(ع) این است که برای خدا خدمت به انسان، رو به خدا خدمت به انسان. این یعنی در واقع انسان‌گرایی واقعی در ذیل توحید است به انسان‌ها خدمت کن اما نه برای انسان‌ها بلکه برای خدا، بخاطر آن‌ها نه، بلکه به خاطر خدا به انسان‌ها خدمت کن. حتی اگر آن‌ها به وظیفه‌شان عمل نمی‌کنند و حتی اگر دشمن تو هستند ولی عدالت را رعایت می‌کنند. این منطق حسین(ع) است. این‌ها فقط شعار نمی‌دادند. این جریان‌های روشنفکری و رسانه‌ای همه جای دنیا، رؤسای احزاب، سلبریتی‌ها، هنرپیشه‌ها و دلقک‌ها، این‌ها به عنوان کارهای خیریه ادا درمی‌آوند برای این که عوامفریبی کنند. اما اولیاء خدا صادقانه عمل می‌کردند.

یک نمونه آن: در یک شب بارانی کسی نصفه شب در خانه حسین‌بن‌علی می‌آید در می‌زند. در ایران که چند وقت پیش زلزله شده بود یکی از این هنرپیشه‌ها و هنرمندان و خواننده‌ها بود که به عنوان این که رفته کمک کند به آن مناطق رفته بود و نزدیک آن مناطق دستمال کاغذی و کمپوت می‌داد و به رفیقش هم اشاره می‌کرد که فیلم بگیر. بعد فیلمش را توی اینستاگرامش گذاشته بود بعد هم همان‌جا گفته بودند که چندتا جعبه دستمال کاغذی گرفته رفته – که من احتمال می‌دهم بعد از فیلمبرداری از آن‌ها پس گرفته باشد – یا شما ببینید مثلاً رئیس جمهورهای آمریکا با این همه جنایت کارهای خیریه هم می‌آیند می‌کنند می‌روند یتیم‌خانه، می‌روند روی سر یک بچه‌ای دست می‌کشند. یک میلیون‌ آدم می‌کشد بعد می‌آید به یک یتیمی که یک گلی هم می‌دهد! همه این نمایش‌ها همیشه بوده الآن هم هست. سیدالشهداء(ع) یک شب بارانی که نه دوربینی هست و نه هیچ کس در خیابان‌ها نیست یک کسی درب خانه ایشان را محکم می‌زند. سیدالشهداء(ع) نصفه شب بیدار می‌شوند و دم در می‌آیند می‌گویند چه شده؟ می‌گوید من مشکل مالی دارم هرجا رفتم هیچ کس به من کمک نکرد و همه آدرس شمارا دادند من مضطر هستم آمدم از شما کمک می‌خواهم من مثلاً هزار سکه بدهکارم. گرفتارم و بچه‌ام مریض است کار دارم. سیدالشهداء(ع) می فرمایند یک لحظه صبر کن می‌روم توی خانه هرچه پول و امکانات هست می‌آورم اولاً در را کامل باز نمی‌کنند که توی چشم طرف نگاه کنند که طرف خجالت بکشد! در را نیمه باز می‌کنند و به او می‌دند و می‌گویند برادر بفرما. یعنی نمی‌خواهم از من تشکر کنی و او می رود. بعد خادم امام حسین(ع) می‌آید با امام حسین بحث می‌کند که در خانه هرچه بود به این دادید می دانید که او از مخالفین شماست؟ حضرت(ع) فرمودند او را می‌شناسم اما از تو می‌پرسم چرا دیشب در خانه ما آمد و بعد سیدالشهداء(ع) این جمله را فرمودند که باران را می‌بینی؟ خداوند بین انسان‌های خوب و بد انتخاب نمی‌کند مثل باران باش بر سر خوب و بد ببار. این آدم مشکل دارد اما نیازمند است من می‌فهمم این آدم درستی نیست اما نیازمند است و به ما مراجعه کرده، من نمی‌توانم بگویم چون تو آدم درستی نیستی تو را کمک نمی‌کنم. مثل باران باش بر برّ و فاجر ببار.

یا نقل شده یکی از همسایه‌های بافاصله در محله‌های سیدالشهداء(ع). یکی بود جزو مخالفین بود همسر یا مادر او مریض شد، شب پزشک بالای سر مادرش آورد. دوای آن جگر اسب است به او جگر اسب بدهید. بعد شیطنت کرد و گفت ما نصفه شبی اسب از کجا بیاوریم؟ اسب نداریم. آن طرف گفت که این حسین‌بن‌علی که در کوچه شماست این چندتا اسب دارد اگر راست می‌گوید که اهل دنیا نیست و همه را دوست دارد بروید به او بگویید که جگر اسبش را بدهد. و باید خیلی جگر اسب بخورد یکی هم کم است. این هم می‌رود در خانه امام حسین(ع) با این که جزو مخالفین حضرت بود، می‌گوید پزشک آمده مادرم یا همسرم دارد می‌میرد و گفته باید جگر اسب بخورد. سیدالشهداء(ع) بدون این که بحثی بکند می‌رود افسار اسبش را دست آن مرد می‌دهد و می‌گوید این اسب را ببر و هر کاری که لازم است بکن. بعداً او می‌رود به دوستانش و جریان حزب خودش می‌گوید که این حسینی که ما با او مبارزه می‌کنیم او در اوج انسانیت است ما چرا با این‌ها مبارزه می‌کنیم؟ این اصلاً از من نپرسید که راست می‌گویی؟ دروغ می‌گویی؟ چرا من باید به تو اسب بدهم؟ تو که مخالف مایی؟ چرا من هرچه دارم باید به تو بدهم؟ ولی همه چیزش را در طبق اخلاص گذاشت. حسین در کربلا هم هرچه داشت برای نجات بشر در طبق اخلاص گذاشت.

ما از این چندتا روایت سیدالشهداء(ع) چندتا درس گرفتیم: 1) درس حریّت. 2) درس عقلانیت. 3) درس عزّت. 4) درس انسانیت.

شیعه اهل بیت(ع) و شیعه حسین این 4تا پیام را برای کل بشر دارد. این راهپیمایی میلیونی اربعین، این پیام‌ها را باید به بشریت برساند. شرق و غرب عالم در برابر این چهار پیام، حریت،‌ عقلانیت، عزت و انسانیت و عدالت، در برابر این‌ها همه دنیا خضوع می‌کنند و انشاءالله پرچم حسین(ع) در آینده‌ای هرچه زودتر بر فراز قله‌های جهان انشاءالله به اهتزاز درخواهد آمد و دوباره درود می‌فرستیم بر این شهدا و آن شهدایی که در آن سالن دیگر جوانان مجاهد عراقی، برادران عزیزمان این هزاران شهیدی که عراق و جهان اسلام را نجات دادند و نجات خواهند داد و این شهدایی که از ملت‌ها و از کشورهای مختلف هستند از افغانستان و لبنان و ایران و فلسطین و سوریه و همه جا. شیعه بحمدالله یک نهضت بین‌المللی جهانی راه انداخته است و انشاءالله جهان را نجات خواهد داد. اگر دوستان سؤالی یا فرمایشی یا نکته‌ای دارند من استفاده می‌کنم.

یک چیزی هم که به نسل شما مربوط است الان که قدرت به دست مردم با انتخابات آزاد نه با زور، شما خودتان را برای ده سال – بیست سال آینده آماده کنید که عراق جدید را با این پیام‌هایی که از حسین(ع) آموختید انشاءالله اداره کنید. عراق و ایران و کشورهای آزادشده نباید گرفتار فساد اقتصادی، فساد اخلاقی و فساد سیاسی بشوند. باید ایران و عراق و کشورهای آزادشده را انشاءالله ما از شرّ همه فسادها نجات بدهیم و رشد کند و پیشرفت کند. علم، عدالت، اخلاق و برادری، انشاءالله سال به سال و ماه به ماه به دست شما و نسل شماها گسترش پیدا کند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha